آنها از شهر «اورگنج» در ازبکستان، زادگاه دیما، به «سنتپترزبورگ» روسیه سفر کردند؛ سفری پر از هیجان!
اما سفر آنها برای گردش و گذراندن تعطیلات نبود. پدر و مادر دیما از چند سال پیش در این شهر بزرگ کار میکنند. برای آنها پول درآوردن در سنتپترزبورگ راحتتر از ازبکستان است؛ نیمی از جمعیت ازبکستان زیر خط فقر زندگی میکنند.
حالا دیما با این سفر طولانی پیش مادر و پدرش آمده و قراراست از این پس با آنها در این شهر که دومین شهر بزرگ روسیه است، زندگی کند. او میگوید: «تا پیش از این فقط دوبار در سال مادر و پدرم را میدیدم. ولی حالا خوشحالم که میتوانم با آنها زندگی کنم.»
اما شادی او از سفر به این شهر خیلی زود به احساس شدید تنهایی تبدیل میشود. دیما نمیتواند با کسی صحبت کند و حرفهای بقیه بچهها را نمیفهمد. او زبان روسی بلد نیست. همه کلمهها برای او آهنگی غریب دارند. روسی و ازبکی دو زبان کاملاً متفاوتاند. حتی الفبا و خطشان هم با هم فرق میکند. زبان روسی با الفبای سیریلیک نوشته میشود، اما زبان ازبکی با الفبای لاتین، مثل زبان انگلیسی.به همین دلیل است که این پسر نوجوان اغلب به شهر زادگاهش در ازبکستان فکر میکند و به یاد دوستانش میافتد و همینطور به یاد اعضای خانوادهاش که هنوز آنجا زندگی میکنند. او احساس دلتنگی میکند، به خصوص برای خواهرها و مادربزرگش.
دیما خوشحال است که با مادر و پدرش زندگی میکند. روزهای تعطیل که پدرش درخانه است، بیشتر وقتها با او شطرنج بازی میکند
روزهای اول که به شهر تازه آمده بود، خرید کردن برایش دشوار بود، چون نمیتوانست حروف سیریلیک را بخواند
درساعت نقاشی دیما میتواند به زبان رنگها حرف بزند
دیما و همکلاسیهایش که همه شان تازه به این شهر آمدهاند، درحال بازدید از دیدنیهای شهر سنتپترزبورگاند. دیما مدام عکس میگیرد. برای او همه چیز تازگی دارد
دیما عاشق اسکیتسواری است و با سرعت در خیابان های محله جدیدش اسکیتسواری می کند
او در سنت پترزبورگ، با مادرو پدرش در یک آپارتمان کوچک زندگی میکند و بیشتر وقتها تنهاست. او در مدرسه هم احساس خوبی ندارد. دیما در ازبکستان دانشآموز خوبی بود، اما حالا مجبورشده کلاس پنجم را دوباره بخواند. او از این بابت عصبانی است.
دیما میداند که باید زبان تازه را یاد بگیرد. او نمیتواند به کلاسهای خصوصی فکر کند. هزینه درس خصوصی و تقویتی خیلی زیاد است و درآمد پدرو مادر آن قدر نیست که بتوانند این هزینه را بپردازند. مدیر مدرسه دیما، کلاسهای زبان صندوق کودکان سازمان ملل (یونیسف) و صلیب سرخ را به او معرفی کرده. این کلاسها رایگان و ویژه کودکان ونوجوانان است. او روزهای شنبه به کلاس زبان میرود. سخت تلاش میکند تا هرچه زودتر زبان جدید را یاد بگیرد.
دیما ساعتهای زیادی را برای تمرین خط سیریلیک، حفظ کردن لغتهای روسی و یادگرفتن دستور زبان صرف میکند.
او کلاسهای روز شنبه را دوست دارد و حالا با نوجوانهای دیگری از کشورهای افغانستان، رواندا و قزاقستان آشنا شدهاست. آنها هم به این کلاس میآیند تا زبان روسی یاد بگیرند.
شاگردان این کلاس گاهی هم بعد از درس زبان نقاشی میکنند یا کاردستی میسازند. بعضی وقتها هم دستهجمعی به گردش میروند. این کلاس به دیما کمک کرده در درسهای مدرسه هم پیشرفت کند. تغییر مهمتری که برای این پسر نوجوان اتفاق افتاده این است که دوستان زیادی پیدا کرده، از جمله پسری که با هم فوتبال و بسکتبال بازی میکنند. دیما خوشحال است که میتواند با دوستش حرف بزند و حرفهای او را بفهمد.
منبع: ژئولینو